باران عشق
مدت هاست چتر منطق را بر سر گرفته ام . . .
تا باران عشق را تجربه نکنم . . .
دیگر توان مقابله با تب و لرز برایم باقی نمانده است . . . !
مدت هاست چتر منطق را بر سر گرفته ام . . .
تا باران عشق را تجربه نکنم . . .
دیگر توان مقابله با تب و لرز برایم باقی نمانده است . . . !
دلم آغوش آن نامحرمی را می خواهد که
محرم بودنش را فقط خودم میدانم و دلم....
. . . شیرین، اینقدرها هم شیرین نبود
اما فرهاد به هوایش کوه کند
ولی حالا . . .
شیرین ترین "شیرین" هم که باشی . . . !
همین که "فرهادت" هوایی نشود انگار کوه کنده . . .
. . . همیشه رفتن نشانه ی خسته شدن نیست . . .
. . . شاید میروی که خسته کننده نباشی . . .
. . . که اضافی نباشی . . .
. . . که تمام احساس پاکت زیر نگاههای لبریزاز بی تفاوتی له نشود . . .
. . . می روی ودر تنها بودن هایت ملکه عذاب خود می شوی . . .
. . . که برای دیگران عذاب آور نباشی . . .
بی تو گفتم که می توانم زیست
سادگی کردم این میسّر نیست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
آن شب تلخ رفتنت تا صبح
چشم آیینه بود و من که گریست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در تو تا شور خنده ها خشکید
در من این رود گریه ها جاری است
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
پشت پرچین سبز چشمانت
راز آن گریه های مبهم چیست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
آن چه از تو برای من مانده است
چشم هایی همیشه بارانی ست
ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
ش
تنهایی یعنی …
عبور می کنم هر روز
از کنار نیمکت های خالیه پارک….
طوری که انگار کسی در نیمکت های آخرین
انتظارم را میکشد و به انجا که میرسم باید…..
وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام!!!!
ش
تمام دنیا
محله ی کوچکی ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازیِ بچه های محله
به عشق تو
پیر می شوم…
باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است
♥
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
♥
ما دوتا امروز که دهم شهریوره این وبو زدیم
♥
دوستتون داریم.............
♥
بوووووووووووووووووووووووس
♥
نظر هم بزارید
♥